جدول جو
جدول جو

معنی حب اللهو - جستجوی لغت در جدول جو

حب اللهو
(حَبْ بُلْ لَهَْوْ)
کاکنج. (داود ضریر انطاکی). عروس درپرده. حب الکاکنج. جوزالمرج. عبب. ثمر کاکنج. ثمر کاکنج بستانی. (برهان)
لغت نامه دهخدا
حب اللهو
ثمر عروس در پرده
تصویری از حب اللهو
تصویر حب اللهو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حق الله
تصویر حق الله
حقی که خداوند بر بنده دارد، کنایه از طاعت، امر و عبادتی که شرع دستور انجام آن را داده است مانند نماز، روزه و سایر فرایض مذهبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبل الله
تصویر حبل الله
کتاب خدا، ایمان به خدا
فرهنگ فارسی عمید
(حَقْ قُلْ لاه)
امری که مخالفت آن اجراء حد یا تعزیرایجاب کند. مقابل حق الناس. رجوع به مادۀ حق شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ لی)
فلفل القرود. حب الکتم. و شاید یکی از این دو صورت تصحیف دیگریست
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ لَهَْ وْ)
طنبور. (المرصع) (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(حَ بُلْ لاه)
شیخ محمد بن سلیمان مکی شافعی از دانشمندان سدۀ سیزدهم هجری. اوراست: حاشیه بر مناسک الحج خطیب شربینی که همراه خودمناسک در بولاق به سال 1293 هجری قمری و نیز در 1310 هجری قمری در 114 ص چاپ شده است. و نیز او راست: ’الریاض البدیعه فی اصول الدین و بعض فروع الشریعه’ در فقه حنفی که در مصر به سال 1297 هجری قمری و 1301 هجری قمری و 1305 هجری قمری چاپ شده است. (معجم المطبوعات عربی)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُذْ ذَ هََ)
داود ضریر گوید: و هو الموسوم بحب الصبر و هو من تراکیب رئیس الفضلاء قدوهالحکماء الحسین بن عبدالله بن سینا قدس اﷲ نفسه و روّح رمسه، یحفظ الحصه و ینقی الأخلاطالثلاثه من الرأس و البدن و یفتح السدد و یذهب عسر النفس و الأبخره و اوجاع الظهر و الجنب و الرجلین و یحد البصر و یهضم الطعام و یدر و بالجمله فملازمته تغنی عن الأدویه و حد الاستعمال منه لمرید الاسهال درهمان. و صنعته: صبر عشرون درهماً، کابلی عشره، ورداحمر خمسه، سقمونیا، زعفران، مصطکی، کتیراء بیضاء من کل ّ ثلاثه، عنبر، ذهب من کل اربع قراریط مرجان، یاقوت احمر، لؤلؤ من کل ّ ثلاث قراریط. و لقد زدته للبلغمیین و اصحاب الریاح عود هندی، سنبل الطیب، اسارون، من کل اربعه دراهم. و فی المفاصل و النسا و نحوهما، غاریقون، اشق، تربد، انزروت، عاقرقرحا، سورنجان، من کل ثلاثه. و للصفراویین مع الأصل الأصیل فقط اهلیلج اصفر، بنفسج، من کل خمسه و ان کان هناک بخار، فمرزنجوش، کزبره کذلک. او ضعف فی الکبد فطباشیر کالکزبره بدل المرزنجوش. او سوداء، فمع الأصل فقط لازورد او حجر ارمنی نصف درهم، یسحق الجمیع و یعجن بماءالورد و ماء الخلاف و الکرفس و الرازیانج و یحبب و تبقی قوته الی سنتین - انتهی. نزول الماء را دفع کند و درد سر و چشم را نفع دهد. صفت آن صبر سقوطری بیست مثقال، پوست هلیلۀ زرد ده مثقال، مصطکی و کتیره و سقمونیا و زعفران از هر یک سه مثقال، گل سرخ پنج مثقال همه را کوفته وبیخته به آب خالص بسرشند و حب ها ساخته از دو درم تاسه درم رغبت نمایند. رجوع به حب الذهب در تحفۀ حکیم مؤمن باب دوم از قسم دوم و حب القصیر همانجا شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ فَ)
بلادر. میوۀ درخت بلادر. قرص کمر. دانۀ بلاذر. درختی است بزرگ و در هند بسیار است. فقال بعضهم لبعض: ان السندباداسقاه حب الفهم فأخرسه. (سندبادنامۀ عربی ص 352)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ لَ)
لسان العصافیر. دانۀ زبان گنجشک
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ یَ)
کاکنج. دانۀ عروس در پرده
لغت نامه دهخدا
(حَ لُلْ لاه)
کتاب اﷲ. (دستور اللغۀ ادیب نطنزی) ، ایمان به خدا. متخذ و مقتبس از آیۀ شریفۀ: و اعتصموا بحبل اﷲ جمیعاً و لاتفرقوا واذکروا نعمهاﷲ علیکم. (قرآن 3 / 103). :
چون تمسکت بحبل اﷲ از اول دیدند
حسبی اﷲ و کفی آخر انشا بینند.
خاقانی.
شیب سرتازیانه ش از قدر
حبل اﷲ شه طغان ببینم.
خاقانی.
حبل اﷲ است معتکفان را دو زلف او
هم روز عید و هم شب قدر اندر او نهان.
خاقانی.
خیمۀ دولتش بر آن زد چرخ
که ز حبل اللهش طناب کند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از حزب الله
تصویر حزب الله
خداپرستان گروه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبل الله
تصویر حبل الله
ایمان بخدا، کتاب الله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الفهم
تصویر حب الفهم
میوه بلادر را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب اللوز
تصویر حب اللوز
دانه زبان گنجشک را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق الله
تصویر حق الله
امری که مخالفت آن اجرا حد یا تعزیر ایجاب کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الیهود
تصویر حب الیهود
دانه عروس در پرده را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزب الله
تصویر حزب الله
((حِ بُ))
حزبی که اعضای آن فقط معتقد به اسلام و تابع مکتب الله هستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حق الله
تصویر حق الله
((~ُ لا))
اجرای اوامر خدا و طاعت و عبادت او
فرهنگ فارسی معین